گستره معنایی و مفهومی تفاخر
برخی از خوی و منش آدمی ارتباط تنگاتنگی با امور اجتماعی دارد. به این معنا که میتوان اجتماعی بودن آدمی را ریشه و خاستگاه وجودی این دسته از منشهای رفتاری برشمرد. از این دسته میتوان به تفاخر و مباهات کردن به مال و مقام اشاره کرد. انسان در جامعه هر گاه خود را از دیگری برتر یافت و یا چنین توهم و گمانی را در حق خود روا داشت، نوعی از رفتار و منش از خود بروز و ظهور میدهد که از آن به تفاخر یاد میکنند.
آثار تفاخر
قرآن برای تفاخر دو دسته آثار اجتماعی و فردی را بیان میکند. از آثار اجتماعی که قرآن برای تفاخر بیان میکند میتوان به بخل ورزی ( نساء آیه 36 و 37 و حدید آیه 23 و 24) دعوت دیگران به بخل ورزی( همان )، تکبر و رخ برتافتن از مردم ( لقمان آیه 18)، غرور و راه رفتن با تبختر( همان )، گرایش به لهو و لعب و هواپرستی و بازماندن از اهداف اساسی و اصلی زندگی ( سوره تکاثر)، بازداشت مردم از پذیرش حق (سبا آیات 34 و 35)، کتمان حق و فضل و بخشش خدا از دیگران ( نساء همان ) و ممانعت از احسان دیگران (نساء همان) اشاره کرد.
اما از جمله آثارفردی و عقیدتی که قرآن برای تفاخر و خود بزرگبینی اجتماعی بیان میکند میتوان به دوری از یاد کرد خداوند و قیامت و رستاخیز اشاره کرد. آدمی که گرفتار تفاخر شد، آن چنان از خود بیگانه میشود که خدا را فراموش کرده و سرگرم دنیا و لهو و لعب میگردد و حسابی برای آخرت باز نمی کند. پذیرش اندیشه بی هدفی آفرینش چیزی جز نادیده گرفتن حساب و کتاب در رستاخیز نیست. از این رو قرآن درباره این دسته از افراد میفرماید که ایشان را گردآوری و تکاثر طلبی چنان سرگرم و مشغول داشته است که خدا را فراموش کرده و از رستاخیز بازمانده اند. ( سوره تکاثر)
کفران نعمت ( نساء آیات 36 تا 37)، کفر( کهف آیات 34 تا 37) و حق ناپذیری(مریم آیه 37) بخشی دیگر از آثار فردی تفاخر است که قرآن بدان توجه میدهد.
مصادیق تفاخر
قرآن برای تفاخر مصادیق چندی را بیان میدارد که میتوان به تفاخر به قوم و قبیله و شمار جمعیتی ( تکاثر)، تفاخر به قدرت( کهف آیات 32 و 34) تفاخر به مال ( همان و قصص آیات 76 تا 79 و سبا آیه 35) تفاخر به مردگان (تکاثر) تفاخر به موقعیت اجتماعی ( توبه 19 و مریم 73)، تفاخر به نعمت ( حدید 23)، تفاخر به فرزند( کهف آیه 34 و سبا آیه 35)، تفاخر به نیاکان ( مومنون آیه 101 و بقره آیه 200) و مانند آن اشاره کرد.
زمینههای تفاخر
برای بروز و ظهور هر خلق و خوی اجتماعی در انسان میتوان به امور چند اشاره کرد. البته عامل اصلی را باید در اندیشه و بینش افراد نسبت به خود و جهان جست و جو کرد، اما این به تنهایی برای بروز و ظهور اجتماعی آن کفایت نمی کند. بسیاری از اندیشهها و بینشها ( هستی شناسی و جهان بینی ) آدمی امکان ظهور و بروز نمی یابند؛ زیرا زمینه های بروز و ظهور آن فراهم نیست و یا نمی شود. امام خمینی با توجه به مساله استخدامگری و طبیعت آدمی میفرمود که در هر کسی دیکتاتوری است که امکان ظهور نیافته است. به این معنا که اگر شرایط و موانع از پیش رو آن برداشته و زدوده شود انسان به طبیعت خود این اقتضا را دارا میباشد که دیکتاتور شود. هم چنین است خلق و خوی تفاخر طلبی در انسان که امری است که در او وجود دارد و گاه به صورت یک بینش و نگرش خود را از لحاظ نظری تقویت و توجیه کرده است با این همه باز هم به جهت موانع امکان ظهور و بروز نیافته است. دنیا در نگره قرآنی این اقتضا را دارا میباشد که آدمی به سوی تفاخر کشانده شود ( حدید آیه 20)، بنابراین لازم است تا خود را برای رهایی از این مشکل آماده کند و موانع ای را پیش پا تحقق و ظهور آن ایجاد نماید. چنان که قرآن پیشنهاد میدهد که برای رهایی از آن به احسان ( نساء آیه 36) و توجه به آخرت ( تکاثر) و قدرت خدا (قصص آیه 78) و کیفر( تکاثر) و نیز تقدیر و مشیت خدا ( کهف آیات 34 تا 39) رو آورد. بنابراین همان گونه که برای رهایی از تفاخر راههایی است که میبایست بدان توجه داشت باید به مساله زمینه های بروز آن نیز آگاه شد تا با علم و دانش زمینه های بروز آن را از خود بزداید و یا دور نماید.
به هر حال برای تفاخر عوامل و موانعای است که ما در این جا به زمینهها و عوامل بروز آن توجه میدهیم. از این رو ما در این به سراغ زمینههای بروز تفاخر در انسان به سراغ قرآن میرویم تا ببینم که در نگره قرآنی چه چیزهایی به عنوان زمینههای اجتماعی بروز این مساله مطرح میباشند. اگر در جامعه و اجتماع زمینههایی برای بروز فراهم نگردد شاید این مساله از جامعه رخت بر بندد.
اما زمینه هایی که قرآن برای مساله تفاخر بیان میکند میتوان به جهل مردمان اشاره کرد که ریشه برترنمایی و تفاخر و مسابقه رقیبان برای کسب مال و مقام باشد( تکاثر) . از دیگر زمینهها و عوامل بروزی میتوان به خودپسندی( نساء آیه 36)، ثروت زیاد ( کهف آیه 34 و قصص آیه 76 و سبا آیه 35 ) بهره مندی از نعمت های زیاد ( هود آیه 10 و حدید آیه 23) ریا ( نساء آیات 36 تا 38)، قدرت زیاد ( کهف همان و فصلت آیه 15 و زخرف آیه 51) و کثرت فرزند ( کهف و سبا همان ) اشاره کرد.